سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کافه فرهنگ

نظر

کد خبر: 288606
تاریخ انتشار: 12 آذر 1391 - 10:11
جام جم
«تحریم صداوسیما و یک فرصت مغفول» عنوان دیدار اول روزنامه جام جم است که در آن می‌خوانید:
تصویب‌ تحریم صدا و سیما در سنای آمریکا را باید آغاز موج جدیدی از تلاش‌های غرب برای محدود کردن تاثیرگذاری رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران در جهان به شمار آورد. 

این تحریم‌ که به همراه مجموعه‌ای از اقدامات خصمانه دیگر تحت عنوان تشدید تحریم ایران در دستور کار سنای آمریکا قرار گرفته بود، شب گذشته تصویب شد و پس از تصویب مجلس نمایندگان و امضای رئیس‌جمهور آمریکا، صورت قانون به خود خواهد گرفت. 

پیش از این غرب با اقداماتی نظیر قطع تصاویر شبکه‌های ایرانی از بعضی ماهواره‌ها، ایجاد محدودیت‌های گوناگون برای شبکه‌های ایرانی در نقاط مختلف جهان، حملات سازمان‌یافته به دفاتر العالم و پرس‌تی‌وی در سوریه و...، عزم جدی خود را برای مقابله با نفوذ رسانه‌ای ایران در جهان نشان داده بود. 

با وجود تحریم‌های متعدد ایران پس از انقلاب، تحریم‌های اخیر آمریکا نه تازگی دارد و نه اتفاق شگفتی به شمار می‌آید. 

در این میان اما اهتمام مثال‌زدنی غرب برای مقابله با صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را شاید بتوان اتفاق قابل تحلیلی به شمار آورد و به بررسی‌اش نشست. 

این ماجرا از دو منظر قابل بررسی و تدقیق است؛ نخست این‌که غرب با آن سابقه عریض و طویلش در زمینه طرح ادعاهای گزاف پایبندی به آزادی بیان، بخوبی می‌داند تحدید و تحریم یک رسانه‌ در افکار عمومی جهان، چه پیامدها و هزینه‌هایی را به دنبال دارد و قضاوت‌های جهانیان را به کدام سمت خواهد برد. 

با این حساب اما چرا حاضر به پرداخت چنین هزینه‌ای است؟ پاسخ را شاید بتوان در تاثیرگذاری و نفوذ رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران در جهان جستجو کرد، تاثیر و نفوذی که غرب را چنان نگران کرده که حاضر می‌شود، به‌رغم آسیب دیدن وجهه جهانی‌اش و به‌رغم همه شعارها و ادعاهایش در زمینه آزادی بیان و به رسمیت شناختن فعالیت آزاد رسانه‌ها، کمر به مقابله آشکار با یک رسانه ببندد و اینچنین خود را رسوا کند. 

روی دوم سکه هم به فضای پس از تصویب و اعمال این تحریم رسانه‌ای بر می‌گردد. این دست اتفاقات در کنار ظاهر محدودکننده و آسیب‌رسان خود که اقتضای طبیعت آنهاست و به تعبیر مسوولان ارشد کشور، ایران در این سی و اندی سال در مقابلش واکسینه شده است پتانسیل بی‌بدیلی را برای افشای ذات فریبنده غربی‌ها و رساندن فریاد مظلومیت ایران به گوش دنیا، در اختیار می‌گذارد. 

با کمی تدبیر و تلاش شاید بتوان سمت بُرّان این تیغ ظاهراً ضدایرانی را به سمتِ خود غرب برگرداند و هژمونی رسانه‌ای‌اش در دنیا را هدف گرفت. اتفاقی که در حالت عادی، به سختی می‌افتاد و انرژی بسیار بیشتری را می‌طلبید. 
 
کیهان
«مصر، ورای هیاهو» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید:
هفته گذشته مصر شاهد دو روند حقوقی و سیاسی بود. در روند حقوقی شورای تدوین قانون اساسی مصر اصول قانون اساسی را به تصویب رساند و برای اطلاع عموم منتشر کرد تا مقدمات همه پرسی قانون اساسی طی دو ماه آینده فراهم شود. 

در روند سیاسی اعتراض مخالفان نظم نوین گسترش پیدا کرد و از پایتخت به شهرهای مهم دیگری نظیر اسیوط، سوئز و اسکندریه کشیده شد. مخالفان خواستار انحلال هیات تدوین قانون اساسی و لغو بیانیه قانون اساسی رئیس جمهور شدند. 

قانون اساسی مصر به گونه‌ای تنظیم شده که قدرت سیاسی را بین دو نهاد ریاست جمهوری و مجلس توزیع کرده است؛ رئیس جمهور فرمانده کل قوا و رئیس دولت نیز می‌باشد اما در عین حال فرماندهی او بر ارتش و قوای انتظامی در حد عزل و نصب فرماندهان ارشد و اختیار اعلام جنگ و صلح محدود می‌شود و دولت تحت امر او باید از مجلس رأی اعتماد بگیرد و بودجه آن در مجلس به تصویب برسد. 

این مجلس در عین حال در خصوصیت خطوط مرزی، تقسیمات کشوری و اموری از این قبیل نیز حق دخالت دارد. با این وصف می‌توان گفت قانون اساسی پیشنهادی تحولات اساسی در شاکله ساختار سیاسی مصر به وجود آورده است. 

پیش از این رئیس جمهور از اختیار مطلقه برخوردار بود تا جایی که مجلس حالت تشریفاتی به خود گرفته بود مجلس در زمان مبارک هیچ نقشی در تعیین دولت و بودجه نداشت و مصوبات آن بدون تایید رئیس جمهور قابلیت اجرایی نداشت. 

نکته مهم دیگر که مناقشات اخیر را برانگیخت، توجه ویژه به نقش اسلام در قانونگذاری بود. براساس قانون اساسی جدید «اسلام مهمترین منبع قانونگذاری است» و «الازهر نهاد تضمین کننده جنبه‌های دینی جامعه مصر می‌باشد». 

اینکه اسلام منبع قانونگذاری باشد و قوانین معارض با آن اجازه طرح در مجلس نداشته باشند و اینکه جامعه الازهر بعنوان نهادی که حق دارد در مورد قوانین مصوب مجلس اعلام نظر کند و نظر او بدون نیاز به تایید نهاد دیگر- نظیر رئیس جمهور- لازم الاجرا باشد، یک تحول مهم محتوایی به حساب می‌آید. 

جالب این است که در ماده چهار قانون اساسی جدید مصر، الازهر نهادی مستقل است که رئیس آن با رأی علمای برجسته الازهر انتخاب شده و دولت موظف به پشتیبانی مالی آن است. 

قانون اساسی مصر در بعد مردم سالاری ممکن است نارسایی‌هایی داشته باشد ولی تفاوت آن با قانون اساسی قبل که همه راهها به رئیس جمهور ختم می‌شد، بنیانی است. در این قانون مردم رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و استانداران را انتخاب می‌کنند و سهم مردم در اصل قانون اساسی هم بصورت مشارکت در همه پرسی در نظر گرفته شده است. 

این قانون ممکن است نقاط ضعف و اشکالاتی داشته باشد و چه بسا در آینده مصر را با مشکلاتی مواجه گرداند. با این وصف می‌توان گفت مشکل مخالفان قانون اساسی اختیارات رئیس جمهور نیست کمااینکه وقتی رئیس جمهور در این خصوص عقب نشست و اختیارات مربوط به ریاست جمهوری که در بیانیه قانون اساسی رئیس جمهور- 9 روز پیش- آمده بود را به یک شورا سپرد، مخالفان راضی نشده و از مخالفت دست بر نداشتند و لغو کامل هیات تدوین قانون اساسی و در نتیجه لغو پیش نویس قانون اساسی را خواستار شدند. 

کاملاً واضح است که مخالفان با قانون اساسی و در نتیجه «نظم جدید» مخالفند و این مخالفت از یک سو به نقش برجسته مردم در انتخاب متولیان امور برمی گردد و از سوی دیگر به نقش دین و نهادهای دینی در امور تقنینی و هویتی مصر باز می‌گردد. مخالفان قانون اساسی می‌دانند که اگر نظام هر شهروند یک رأی حاکم باشد، جایی برای احزاب پرمدعایی مانند الوفد که فاقد پشتوانه اجتماعی هستند باقی نمی‌ماند. 

بعضی از این احزاب مثل الوفد که دهها سال از حیات آنان می‌گذرد به دلیل وابستگی به غرب و هویت سکولاریستی شان قادر نیستند یک فراکسیون 10 نفره در مجلس 485 نفره مصر داشته باشند. 

از این حیث دمکراسی توده‌ای و از این مهمتر مردم سالاری دینی برای آنان مضر خواهد بود. آنان در روزهای اخیر با شعار علیه «دیکتاتوری» افرادی را کشتند، مغازه‌هایی را به آتش کشیدند چون نمی‌توانند از طریق مسیر قانونی و حضور در انتخابات حرف خود را به کرسی بنشانند. 

در این میان مواضع غربی‌ها بسیار جالب- و البته از قبل قابل پیش بینی- بود. وزیر امور خارجه آمریکا با مخالفان قانون اساسی جدید مصر ابراز همدلی کرد و با صراحت گفت: آمریکا همه ظرفیت خود رابرای کمک به مخالفان و تحقق خواسته‌های آنان به میدان می‌آورد. 

اتحادیه اروپا نیز از روند تحولات مصر ابراز نگرانی کرد و رسانه‌های آن تصویری از یک انقلاب تازه در مصر ارائه کردند. رسانه‌های عربستان سعودی، قطر و... علیه مرسی وارد میدان شدند. 

«شرق الاوسط» که با پول سعودی در لندن چاپ می‌شود دیروز طی تحلیلی مرسی را متهم کرد که از قدرت خود سوء استفاده کرده و مصر را به آشوب کشیده است. 

تهران امروز
«با پیشنهاد کلینتون چه کنیم؟» یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حسن بهشتی پور ‌کارشناس مسائل بین الملل است که در آن می‌خوانید:
اظهارات هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا برای مذاکره مستقیم با ایران را باید از 2 منظر متفاوت (بدبینانه و خوشبینانه) بررسی کرد. 

دیدگاه بدبینانه: سخنان جدید وزیرامور خارجه آمریکا را باید از این منظر نگاه کرد که کلینتون روزهای آخر کار خود را سپری می‌کند. وی رسما از اول بهمن ماه که دور جدید ریاست جمهوری اوباما آغاز می‌شود دیگر وزیر امور خارجه آمریکا نیست بنابراین برای اظهارات او نباید حساب ویژه‌ای باز کرد. از این منظر باید توجه داشت که موضوع مذاکرات ایران و آمریکا کاملا تحت تاثیر 2 فاکتور متفاوت است؛‌یک، در داخل آمریکا مخالفان جدی با مذاکرات وجود دارد یعنی همان گروه‌هایی که علیه ایران، ‌تحریم‌ها را تصویب می‌کنند و در این باره با کاخ سفید کاملا مخالف هستند. دوم، در داخل ایران یک دید منفی نسبت به مذاکرات وجود دارد که نمی‌توان به آمریکا اعتماد کرد و در شرایط فشار، مذاکره تامین‌کننده منافع ایران نیست. 

دیدگاه خوشبینانه: این نگاه معتقد است که اولا مذاکره را باید از رابطه جدا دانست ضمن اینکه برای هر مذاکره سودمندی باید مقدمه‌ای فراهم شود. یعنی ابتدا باید هدف مذاکره فراهم شود. دوم موضوع مذاکره کاملا معلوم باشد و سوم شرایط مذاکرات اهمیت پیدا می‌کند. یعنی باید دید دو طرف در چه شرایط مکانی و زمانی مذاکره می‌کنند. درهمین راستا باید متناسب با شرایط روز و امکانات و مقدورات تصمیم گرفت که چه سیاستی به نفع منافع ملی است و لذا آنچه مهم است تامین شدن منافع ملی ایران است. 

با لحاظ چنین ویژگی‌هایی، گروه دوم معتقدند ما می‌توانیم مذاکره کنیم بی آنکه رابطه داشته باشیم. یکی از مهمترین شرایط، ‌مصوبه شورای عالی امنیت ملی کشورمان و در نهایت منویات مقام معظم رهبری است که اگر این شرایط فراهم شود، ‌دیدگاه دوم معتقد است مذاکره اشکالی ندارد. این در حالی است که درباره مسئله ایران و آمریکا، مهم ترین مشکل، ‌مسئله هسته‌ای است که اگر ایران و غرب توافق کنند، مشکلات‌مان با سایر کشورها نیز حل می‌شود. 

درجمع این دو دیدگاه باید گفت که پیشنهاد کلینتون را نه‌می‌شود تایید و نه رد کرد. اول باید مشخص شود که آمریکا حاضر است موضوع مذاکره را مشخص کند. دوم اینکه غنی سازی را در ایران به رسمیت بشناسد. اگر چنین شود فضای مذاکرات مهیا می‌شود. اما اگرهمان استراتژی فشار و مذاکره که طی چند سال اخیر در پیش گرفته و بی نتیجه هم بوده را ادامه دهد امکان گفت‌وگوهای دوجانبه هم نخواهد بود زیرا هیچ کشوری در شرایط فشار حاضر به گفت و گو نیست. اگر آمریکا بخشی از تحریم‌ها را لغو کند نشانه خوبی از این موضوع است که خواهان مذاکره است. 

رسالت
«هفده گام برای رسیدن به اخلاق مدارا» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم کتر حامد حاجی حیدری عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که در آن می‌خوانید:
هفده گام تا «اخلاق مدارای اصولگرایانه» اگر هنوز می‌خواهیم در چهارچوب یک جامعه دوستانه با هم زندگی کنیم، احتیاج به یک «بصیرت اخلاقی» جدید داریم. ‏با سروشیسم و ولنگاری اخلاقی، نمی‌شود ادامه داد. ‏

به اسم مد روز بودن، عادت کرده‌ایم روی هوا پرواز کنیم، و به هیچ اصلی پایبند نباشیم، و به هر که خواستیم اتهام بزنیم، البته وقتی آسیاب به نوبت شد و نوبت ما هم رسید، افسرده شویم، غمگین شویم، و بگوییم:«این، رسم مردانگی و وجدان نبود!» ‏

با این فکر بود که اصولگرایان، اسم خود را اصولگرا گذاشتند. البته مدعی نیستم که اصولگرایان توانستند به سرعت از شر سروشیسم خلاص شوند. اصلاً چرخ «آقای می‌گن» که دو سالی است راه افتاده و فتنه‌افکنی می‌کند، با فراموشی اصول به راه افتاده است. ولی می‌خواهم بگویم که ایده اصلی که پشت نام و عنوان «اصولگرا» بود، این بود. تقابل آشکاری با سروشیسم ولنگار بود. ‏

کار، از جلسات «احیای معنوی حزب الله» شروع شد، و گسترش یافت، و هنوز هم در قالب برنامه «سمت خدا» و هزار و یک منبر دیگر که عمیقاً رنگ و بوی «اخلاقی» دارند ادامه دارد. ‏

برنامه این بود و هست، که جامعه‌ای که از سال 1367، مدام ضربه اخلاقی دریافت کرده است، و سروشیسم در آن، مدام و مدام ریشه دوانده، احیا شود، تا مردم بتوانند مانند دوران انقلاب و جنگ، همدیگر را تحمل کنند، و با هم کار کنند، و این جامعه را با اتحاد جلو ببرند. ‏

البته به نظر من، آنچه انجام شده است، در عین آنکه مفید بوده است و مفید خواهد بود و باید ادامه یابد، تنها توانسته سرعت رسوخ سروشیسم را کم کند. سروشیسم، از آن رو که ایدئولوژی ولنگاری، و حاوی جذابیت ذاتی برای نوع انسان بود، همچنان می‌تازد، هر چند با سرعت کمتر. ‏

پس، «احیای معنوی» و «سمت خدا» و «منبر» و «حسین حسین» و... مفید بوده است و مفید خواهد بود و باید ادامه یابد، ولی به نظر من، تا دید کلی آدم‌ها راجع به حقیقت و اخلاق عوض نشود، و تا این جامعه، واقعاً و بتمامه از سروش خلاص نشود، فرصت‌سوزی‌ها و مردم‌آزاری‌ها ادامه خواهد داشت، و آقای رئیس فدراسیون فوتبال، نمی‌تواند انتظار داشته باشد که درست پس از تقدیر بیگانگان از او، صبح زود روز بعد، ساعت پنج به وقت محلی، از آزار هموطنان «نود» ی مصون خواهد ماند. ‏

این فکر که باید دید کلی تغییر کند، بهانه‌ای شد که خیلی عملیاتی، ادعای عجیبی مطرح کنم. ادعای من این است که یک الگوی هفده مرحله‌ای اخلاق، اگر در این جامعه تحقق یابد، و اگر مردم به هفده اصل اخلاقی پایبند شوند، می‌توانند بقیه چیزها را تحمل کنند و می‌توانند مانند مردم صمیمی اول انقلاب و دوران جنگ توش و توان‌شان را روی هم بریزند و این ملت را به پیش ببرند. ‏

اصل مطلب این است که به ریسمان خدا چنگ زنند تا متفرق نشوند. این همان جمله‌ای بود که آن روزها، زیاد می‌گفتند ولی این هفده گام، تفصیلی است که در آیات آخر، سوره مبارکه فرقان در وصف «عباد الرحمن» آمده است. 

این هفده گام، یک پروتکل کامل اخلاق فردی و اجتماعی، و یک چهارچوب قابل تحمل، برای «مدارا» ست. ‏

اگر هنوز می‌خواهید در چهارچوب یک جامعه دوستانه با هم زندگی کنید، تواضع و فروتنی را هیچ وقت فراموش نکنید. ‏

عادت کنید که واکنش نشان ندهید و عکس‌العملی عمل نکنید. در مقابل برخورد زشت و لغو جاهلان، خود را کنترل کنید، و برخورد سالم ‏داشته باشید. ‏

به ارتباط با خدا عادت کنید. با علم به اینکه عبادت خدا، هم افتادن به خاک است و هم به پا ایستادن و قیام کردن و دویدن. ‏

عادت کنید که از عاقبت گناه بهراسید. واقعاً بترسید. بدانید که گناه عواقب دارد و عواقب آن به این زودی قطع نمی‌شود. هرگز قطع نمی‌شود. ‏

‏عادت کنید تا به نیازمندان کمک کنید و در این یاری، کم نگذارید. مع‌الوصف، زیاده‌روی هم نکنید. ‏

‏عادت کنید که هیچ وقت زیاده‌روی نکنید. حد نگه دارید. همیشه حد نگه دارید. همیشه میانه‌روی را همچون لباسی بر تن دارید. ‏

‏عادت کنید که آزاده باشید. مستقل باشید. به هیچ قیمتی، استقلال خود را برای تصمیم اخلاقی از دست ندهید. و برای این منظور، باید خود را فقط به خدا وابسته بدانید. پس، حضور خدا را در زندگی خود تقویت کنید. ‏

افراد را از صفحه روزگار محو نکنید. نکشید آنها را که خدا برایشان حریم گذارده، ولی یادتان باشد که از جهاد هم شانه خالی نکنید. ‏

پاک‌دامن باشید. ‏

ملت ما
«تبعات عضویت نیمه‌رسمی فلسطین در سازمان ملل» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید:
عضویت فلسطین به عنوان ناظر غیرعضو سازمان ملل و قرار گرفتن جایگاه فلسطین در کنار واتیکان تبعات مثبت و منفی زیادی برای فلسطینیان خواهد داشت. این عضویت نیمه‌رسمی تا اندازه‌ای دربرگیرنده برخی حقوق ملت فلسطین است اما در عین حال این حقوق به‌طور کامل استیفا نشده است. فلسطین باید به عنوان یک عضو کامل سازمان ملل پذیرفته می‌شد اما کارشکنی‌های امریکا و برخی قدرت‌های همسو با اسرائیل موجب شده است که تنها مجمع عمومی سازمان ملل عضویت فلسطین را بپذیرد. 

با این حال این مسئله هم می‌تواند به سود ملت فلسطین باشد زیرا قرار گرفتن فلسطین در زیرمجموعه نهادهای سازمان ملل می‌تواند پیامدهای حقوقی مناسبی برای فلسطین به همراه داشته باشد. اگر فلسطین در پی این امر عضو دادگاه جنایت جنگی شود قطعا در آینده خواهد توانست براساس ماده 17 قانون دادگاه جنایت جنگی، رهبران رژیم صهیونیستی را به علت ارتکاب جنایات جنگی مورد تعقیب قرار دهد. 

علاوه براین، از این پس اوضاع اسرای فلسطینی در بند اسرائیل تغییر خواهد کرد و 10هزار اسیر فلسطینی به عنوان اسیر جنگی تلقی می‌شوند و قانون ژنو درباره این افراد ساری و جاری خواهد بود، لذا این افراد از حقوق بیش‌تری برخوردار خواهند شد و زیرچتر صلیب سرخ قرار می‌گیرند. از همین‌رو عضویت فلسطین به عنوان کشور ناظر در سازمان ملل امتیازات زیادی برای فلسطینیان دربرخواهد داشت. 

با این‌که حماس پذیرفته است که عضویت فلسطین به عنوان کشور ناظر غیرعضو در سازمان ملل امتیازاتی را دربردارد اما برخی شخصیت‌های فلسطینی از جمله محمود الزهار یکی از رهبران حماس و همچنین گروه جهاد اسلامی معتقدند که فلسطین باید به عنوان عضو رسمی سازمان ملل درآید. این افراد و گروه‌ها براین باورند که اگرچه عضویت فلسطین به عنوان کشور ناظر در سازمان ملل در حال حاضر امتیازاتی برای فلسطین دربرخواهد داشت اما مشکلات و تبعات منفی‌ای نیز دربردارد. 

به‌طور مثال یکی از نکات منفی این طرح و عضویت فلسطین، این است که در آینده جنبش‌های جهادی فلسطینی نمی‌توانند به عنوان جنبش‌های مبارز علیه اسرائیل وارد عمل شوند و این یکی از مواردی است که حق مبارزه را از جنبش‌های جهادی فلسطینی می‌گیرد، ایران نیز اگرچه با هر تلاشی برای احقاق حقوق مردم فلسطین موافق است اما تجزیه حقوق ملت فلسطین را رد می‌کند. جمهوری اسلامی ایران خواهان احقاق حقوق کامل ملت فلسطین است اما به ناچار به عضویت غیررسمی فلسطین رای مثبت داد.

اگر ایران به طرح محمود عباس رای مخالف می‌داد قطعا در کنار امریکا و اسرائیل قرار می‌گرفت، در صورت دادن رای ممتنع هم در کنار انگلیس قرار می‌گرفت. از سویی اگر ایران در این جلسه حضور پیدا نمی‌کرد نیز طبیعتا تبلیغات منفی زیادی از سوی رسانه‌های عربی علیه ایران صورت می‌گرفت. لذا ایران چاره‌ای جز دادن رای مثبت به پذیرش فلسطین به عنوان ناظر غیرعضو سازمان ملل نداشت.