در همین حال، برخی از نمایندگان پارلمان عراق با حضور در این موزه، به بازدید از این تربت خاک کربلا پرداختند.
گفتنی است؛ روز گذشته در بین بازدیدکنندگان از موزه کربلا و همزمان با تغییر رنگ تربت خاک امام حسین (ع)، حسین الشهرستانی معاون نخست وزیر عراق در امور انرژی نیز حضور داشت.
ادامه مطلب...
هشدارهای آیت الله وحید برای مقابله با انحرافات و خرافات در محرم
آیت الله حسین وحید خراسانی صبح امروز در درس خارج خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، با بیان این که درک عاشورا یکی از مهمترین مطالبی است که باید به آن پرداخته شود، گفت: قضیه عاشورا در تاریخ بشریت، نه درک شده و نه بیان شده است.
به گزارش خبرآنلاین وی با بیان این که محرم بهار قلوب است، افزود: نسیم فیض اباعبدالله الحسین(ع) اثرش این است که در این چند روز به حکم حب، خواه و ناخواه شکفته خواهد شد و باید از این موقعیت حداکثر استفاده را کرد.
کرامتی از سرور جوانان
حضرت امام خمینی (قدس سره) در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم السلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله (علیه السلام) در مورد حضرت علی اکبر (علیه السلام) حاکی از این است که اگر علی اکبر (علیه السلام) در کربلا به شهادت نمی رسید، خود، امام « مفترض الطاعه » می بود. (امامی که اطاعت او واجب است) . در این مختصر بهتر است به یک نمونه از کرامات ایشان بپردازیم:
فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گوید و خطاب می کند که:اسمت خیلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی می رود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و یک دفعه شفا می یابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.
طبیب می گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (علیه السلام) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (علیه السلام) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (علیه السلام) شرف یاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که « این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر می میرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی در گذشت. وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (علیه السلام) دفن کنند.
حضرت علی اکبر؛ پاره تن سیدالشهدا
درباره علی اکبر علیه السلام
على اکبر علیه السلام ، بزرگ ترین پسر امام حسین علیه السلام بود که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدّى شبیه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود که هر کس شوق دیدار پیامبر صلى الله علیه و آله را داشت، به او مى نگریست، چنان که پدر بزرگوارش، طبق نقلى، هنگام رفتن وى به میدان نبرد، فرمود:
خداوندا ! گواه باش که جوانى براى جنگ با آنان مى رود که شبیه ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت و سخن گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو مى شدیم، به او نگاه مى کردیم .
على اکبر علیه السلام در واقعه عاشورا، از ارکان سپاه امام علیه السلام به شمار مى رفت. تأکید او بر حق مدارى و دفاع از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین علیه السلام در جریان برخورد سپاه حُر با کاروان امام علیه السلام (1)، بر عهده گرفتن مسئولیت آب رسانى به خیمه ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ایشان براى شهادت پیش از دیگر بنى هاشم، بنا بر نقل مشهور،(2) از ویژگى هاى این فرزند برومند سیّدالشهدا علیه السلام است.(3)
در «زیارت ناحیه مقدّسه»، خطاب به او آمده است:
السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ، صَلَّى اللّه ُ عَلَیکَ و عَلى أبیکَ، إذ قالَ فیکَ : قَتَلَ اللّه ُ قَوما قَتَلوکَ ، یا بُنَیَّ ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ ! عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفا
سلام بر تو ، اى نخستین کُشته از تبار بهترین بازمانده از نسلِ ابراهیم خلیل ! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه که در باره ات فرمود: «خدا ، بکُشد آن گروهى را که تو را کُشت . پسرم ! چه جرئتى بر خداى مهربان کردند. و چه جسارتى در هتکِ حرمت پیامبر ! پس از تو ، خاک بر سرِ دنیا !»
علیاکبر علیه السلام، شیرجوان کربلا
حضرت علیاکبر علیه السلام ، فرزند امام حسین علیه السلام ، شجاعترین جوانان بنیهاشم بوده است. مادرش لیلا دختر ابی مُرَّة بن مسعود ثقفی است. ایشان در حدود سال 34هـ .ق، در اواخر خلافت عثمان بن عفان، در مدینه متولد شد. آن حضرت از جدش امیرالم?منین علی علیه السلام نقل حدیث کرده است. بنابر گزارش تاریخ نویسان، پسران امام حسین علیه السلام شش نفر بودهاند، به نامهای عبدالله، جعفر، محمد، علیاکبر، علیاوسط و علیاصغر.(1)
از نگاه دشمن
ابوالفرج اصفهانی نقل کرده است که روزی معاویه از اطرافیان پرسید: سزاوارترینِ مردم به خلافت چه کسی است؟ گفتند: شما. گفت: نه، سزاوارترینِ مردم به خلافت، علی بن الحسین(علیاکبر) است که جدش رسول خداست، و در او شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و امتیازات ثقیف با هم گردآمده است. بر اساس صحیحترین روایت، حضرت علیاکبر علیه السلام از همه فرزندان امام حسین علیه السلام بزرگتر بوده است.(2)
رمز مانایی و جاودانگی
علیاکبر علیه السلام «ناز» جوانی را با «نیاز» به پروردگار همراه کرد و بدینگونه صورت زیبا را با سیرت دلربا در آمیخت. او خداوندگار ادب بود، و شور و طراوت جوانی، هرگز وی را از دایره ادب، به ویژه در برابر پدر، خارج نکرد.
این آموزگار جوان، رمز مانایی و جاودانگی را به جوانان آموخت: حق محوری، ادب و فروتنی. ادبش در برابر پدر، تنها به دلیل روابط عاطفی نبود؛ بلکه پدر را امام و مقتدای خویش میدانست. پدر نیز فقط بدان سبب که علی فرزند او بود، بدو عشق نمیورزید؛ بلکه او را جوانی نجیب، پاکدامن و پرهیزکار میدید و ازاینرو، او را گرامی میداشت. گرچه هیچ پدری نمیتواند امام حسین علیه السلام باشد، و هیچ جوانی علیاکبر علیه السلام ؛ راه حسینی بودن و علیاکبر گونه بودن، به روی همه پدران و پسران باز است.(3)
احساس مسئولیت او در برابر خاندان اهل بیت(علیه السلام)، به اندازه ای بود که در اوج تشنگی، همواره سهم آب خود را به کودکان و زنان حرم می داد و خود، تشنه لب می ماند . سرانجام نیز با همان عطش به میدان رفت و از دستان پیامبر سیراب شد
ادامه مطلب...
ماجرای ملاقات سالار شهیدان با عمر سعد
امام حسین علیه السلام هنگامی که پیوستن مردم به سپاه عمر سعد را می دیدند، برای اتمام حجت با او عمرو بن قرظه انصاری را پیش عمر بن سعد فرستاد و گفت: من تصمیم دارم با تو چند کلمه سخن بگویم.امشب میان اردوگاه خودت مرا ببین.
پس عمر بن سعد با بیست نفر بیامد . امام حسین علیه السلام نیز آمد. همین که به هم رسیدند امام به یاران خود گفت، دور شوند. تنها عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام با وی بودند. عمر بن سعد نیز با یاران خویش چنین کرد و تنها پسر او حفص و یکی از غلامانش با وی بودند.
امام حسین علیه السلام به ابن سعد گفت: وای بر تو. آیا از خدای نمی ترسی؟ خدایی که سرانجام به سوی او باز خواهی گشت. آیا به قصد پیکار با من آمده ای در حالی که مرا بخوبی می شناسی و می دانی که من فرزند چه کسی هستم. بیا با من همراه شو و این قوم را واگذار، که در این صورت خود را به خدای نزدیک کرده ای.
ابن سعد گفت: از آن بیم دارم که خانه ام را ویران کنند.
امام گفت: من آن را برای تو جبران خواهم کرد.
باز گفت: املاکم را می گیرند.
امام گفت: از اموال خود در حجاز بهتر از آن را به تو می بخشم.
ابن سعد گفت : خانواده ام چه می شود؟ بر آنان نیز نگران هستم.
به گزارش شبکه، ایران سینه زنی و زنجیرزنی در سوگ امام حسین(ع) از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته است و تصویر زیر نیز مراسم زنجیرزنی در روز عاشورا در دوران قاجار را نشان می دهد.
به گزارش فارس از اسلامآباد، شیعیان پاکستان، روز شهادت حضرت علی اصغر (ع) گهواره نمادین شهید شیرخواره کربلا را درست میکنند و هنگام ذکر مصایب امام حسین (ع) و چگونگی شهادت حضرت علی اصغر (ع) توسط ذاکرین و علما، آن در معرض دید عزاداران قرار میدهند.
آنان گهوارههای چوبی را با پارچه سیاه، گلهای سرخرنگ و نوعی عطر تزیین میکنند و آن را در بین عزاداران میگردانند.
مردم نیز با تجمع پیرامون این گهوارهها نوحهخوانی و سینهزنی میکنند.
در ادامه گوشههایی از این مراسم به روایت دوربین به نمایش درآمده است:
امروز هفتم محرم است و سه منزل بیشتر تا آن روز واقعه نمانده است؛ اما همین امروز، هفتم محرم، در سال 61 هجری، رخدادی روی داد که تا ابد دل آزادگان عالم را به درد آورد. امروز تکرار روزی است از سال 61 هجری که آب را بر اهل بیت پیامبر بستند و از آب هم برای اهل بیت مضایقه کردند.
در این روز، عبدالله بن زیاد نامهاى به نزد عمربن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود میان امام حسین (ع) و اصحابش و آب فرات فاصله اندازد و اجازه نوشیدن حتى قطرهاى آب را به امام ندهد، همان گونه که از دادن آب به عثمان بن عفان خوددارى شد!
عمربن سعد نیز فوراً عمر بن حجاج را با پانصد سوار در کنار رود فرات مستقر کرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز پیش از شهادت امام حسین ـعلیهالسلام ـ انجام گرفت. در این هنگام، مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى که از قبیله بجیله بود، فریاد برداشت که: اى حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید! به خدا سوگند که قطرهاى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى!
ادامه مطلب...