[چگونگی اعلام مرجعیت آیتالله شیرازی]
آقای سیدمحمد شیرازی چند سال بعد از رحلت پدرش و تقریباً در عنفوان جوانی، ادعای مرجعیت کرد و جمعی از روحانیون نیز که وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، با انتشار اعلامیهای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی دادند و این اعلامیه به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش گردید.
گفتنی است که این عده حدود پانزده نفری چنان در دفاع و طرفداری از آقای شیرازی مصمم و داغ بودند که مرحوم آقای خویی گفته بود اگر من چنین طرفدارانی داشتم دنیا را میگرفتم! … بنده با شناختی که از اوضاع نجف و بیوت علما و بزرگان داشتم میدانستم که اگر آقای شیرازی به همین ترتیب و بدون یک حامی و پشتیبان قوی به کارش ادامه بدهد، دیگران عرصه را بر او به کلی تنگ خواهند کرد و حتی نمیگذارند که ایشان در عراق بماند و به زندگی معمولی خویش بپردازد؛ تا چه رسد به ادعای مرجعیت، حضرت امام را به عنوان مرجع اعلم معرفی نماید تا اولاً از خطراتی که ایشان را تهدید میکند در امان بماند و پانیاً از پشتیبانی و حمایت امام در آینده برخوردار شود. روی این حساب، من دغدغه فکریام را با آقای سیدمنیرالدین شیرازی[2] که از دوستان بود در ضمن با آقای شیرازی هم دوست و رفیق و همشهری بود، در میان گذاشتم و از ایشان خواستم که در این زمینه با آقای شیرازی گفتوگو کند و به ایشان گوشزد نماید که اگر ایشان خواسته باشد در وضعیت کنونی بر ادعای مرجعیت خود پافشاری کند، افراد صاحب نفوذی هستند که میتوانند اجتهاد وی را نیز زیر سئوال ببرند و انکار کنند و در این صورت در سالیان بعد هم ایشان نمیتواند وارد عرصه مرجعیت شود، به همین جهت بهتر است ایشان فعلاً از دعوای مرجعیت دست بردارد و امام را به عنوان مرجع تقلید معرفی کند. به این ترتیب آقای سیدمنیرالدین به ملاقات آقای شیرازی رفت و در این مورد با ایشان گفتوگو کرد … موقعی که من خدمت ایشان [آقای سیدمنیرالدین] رسیدم گفت: جواب آقای شیرازی این بود که دوستان صلاح ندیدند که من، مردم را به آقای خمینی ارجاع بدهم؛ بنابراین بنده بر سر همان ادعای مرجعیت و الامام المجدد بودن هستم و خداوند ما را از شر اغیار حفظ خواهد کرد. (صص 171-169)
آغاز حملات علیه آقای شیرازی
همانطور که پیشبینی میشد با رحلت [آیتالله العظمی] آقای حکیم و به عرصه آمدن مراجع جدید، حملاتی علیه آقای شیرازی تدارک دیده شد. [آیتالله العظمی] آقای خویی و [آیتالله العظمی] آقای شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیهای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیهاش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشتهای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است. در مرحله بعد حملات، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه دار شد … مرحوم آقای خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبهناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.(صص173)
سکوت حضرت امام در قبال اعمال و رفتار آقای شیرازی
با این که در بدو ورود امام به عراق و به ویژه شهر کربلا آقای شیرازی استقبال شایانی از ایشان کرد و رابطه خوب و گرمی بینشان پدید آمد، منتهی بعداً این ارتباط به سردی گرایید و در سفرهای بعدی حضرت امام به کربلا، توجهی از سوی آقای شیرازی نشان داده نمیشد و یا وقتی ایشان به نجف میآمد به ملاقات حضرت امام نمیرفت. به هر حال این وضعیت به همین صورت تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهامهای ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی به ویژه فالی[3] با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
در زمینه مسائل سیاسی نیز بعضی از دوستان و هواداران حضرت امام مثل آقای محتشمی[4] و آقای فردوسیپور[5] که برای سخنرانی و امور دیگر به کویت میرفتند، نقل میکردند که بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه میکند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی بر ضد رژیم نگوییم. آقای مهری[6] که نیز از طرفداران سرسخت امام و نماینده ایشان در کویت بود، به جهت آشنایی با کارها و فعالیتهای سیاسی سیدمحمدشیرازی، وی را تکفیر و حتی ایشان را از شاه بدتر میدانست. (صص173ـ174)
امام و آقای شیرازی
با وصف حال حضرت امام در تمام این مراحل از موضعگیری صریح و علنی درباره ایشان از نشر سیاسی و همچنین اجتهاد و عدالت خودداری میکرد. یادم میآید که یک بار جمعی از کویتیها که علیالظاهر وادار شده بودند، خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سئوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی اینها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود. (ص174)
بر این اساس مرجعیت سید صادق به گونه ای کاملا سهل حاصل گردید؛ زیرا تشکیلات حزبی کربلاییها در زمان حیات سید محمد مبادرت به طرح مرجعیت سید صادق نموده و موجب شد تا پس از وفات سید محمد در 27 آذر 1380 هجری شمسی، مرجعیت عامه به گونه ای کاملا برنامه ریزی شده و به صورتی امری بدیهی بر سید صادق اطلاق گردد؛ از این جهت تشکیلات حزبی سید محمد طی 40 سال فعالیت مداوم و سازمان یافته وی و ارتباط ایشان با همه کربلاییها در اقصی نقاط جهان موجب شد تا حرکت یکنواخت و برنامه ریزی شدهای از برای مرجعیت سید صادق به جای برادر در زمان حیات سید محمد آغاز گردد؛ حرکتی ویژه ای که در نهایت موجب شد تا بعد از فوت ایشان در شهر قم، عملا سید صادق به عنوان بزرگ خاندان شیرازیها، به سرعت مبدیل به آیت الله العظمی و معروف به مرجع عالیقدر جهان تشیع گردد.
مبدل سازی سید صادق به آیت الله العظمی در سال 1380 هجری شمسی، همراه با گسترش شدید فضای رسانه ای و تغییرات اساسی در روند اطلاع رسانی و ارتباطات در ایران و به طور کلی در سطح جهان بود؛ موضوعی که سبب شد تا روند فعالیت حزب کربلاییها حول بیت شیرازی، ماهیتی سایبری یافته و فعالیتهای فرقه ی شیرازی در حوزه های مختلف، بر بهره کشی حداکثری ایشان از ظرفیت فضای سایبر و حول استفاده ی حداکثری از قاب مدیا (Medium) استوار گردد.
البته از آنجا که فرقه ی شیرازیها امام حسین علیه اسلام را ما یملک خود دانسته و امر مرجعیت را ودیعه ای الهی در خاندان خود می دانند، لذا حضور پر رنگ این فرقه در فضای سایبر نیز عموما با بِرند و عنوان امام حسین و مرجعیت همراه بوده و این همه در حالی است که فعالیتهای رسانه ای سید صادق را نمی توان منحصر در تمرکز ایشان بر موارد اختلافی میان شیعه و اهل سنت دانست و حضور فعال ایشان در تعارض با نظام اسلامی، به عنوان ام القری، به گونه ای ویژه قابل ملاحضه می باشد که مصداق آن را می توان در نقش این فرقه و شبکه های ایشان، طی وقایع فتنه ی 1388، به روشنی پیگیری نمود.
به عبارتی دیگر، اگر چه سید صادق همانگونه که هیچ گاه سید محمد با نظام اسلامی دل صاف ننمود، همواره بر مخالفت با جمهوری اسلامی مصر می باشد، اما اصرار او در زمان آیت الله العظمی، بر خلاف برادرش سمت و سویی جدید به خود گرفته و در این راستا فرقه ی شیرازیها حتی از جسم سید محمد برای اعلام مواضع سیاسیشان علیه نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده و علیرغم اینکه به دستور رهبری در صحن حرم حضرت معصومه برای قبر سید محمد شیرازی جایابی صورت گرفته بود، اما فرقه ی شیرازی در یک اقدام کاملا هماهنگ، تشییع جنازه سید محمد را به یک میتینگ سیاسی مبدل و اقدام به ایجاد بلوا و آشوب در قم نمودند که در این میان اگر چه نیروهای امنیتی در مقابل ایجاد چنین آشوبی ایستادگی کرده و تابوت سید محمد شیرازی را برای دفن به حرم مطهر انتقال دادند، اما این ماجرا تا سالها مستمسکی از برای فحاشی و حمله فرقه ی شیرازی به شخص مقام معظم رهبری و ابراز انزار از نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
همچنین رویکرد شیرازیها در اصرار بر تقابل خود با نظام اسلامی موجب شد تا این فرقه در طی فتنه ی 88، به صورت کامل در برابر نظام اسلامی بسیج نماید که در این راستا حضور فعال شخص سید صادق در دوران فتنه و سخنرانیهای عجیب وی در دفاع از منافقین و بهاییان و اهانت کنندگان به امام حسین علیه السلام را می توان مصداقی بارز از برای سمت و سوی جدید فعالیت ضد نظام اسلامی فرقه ی شیرازیها ارزیابی نمود؛ سمت و سویی جدیدی که موجب شادمانی گسترده و حمایتهای بی دریغ آمریکاییها و انگلیسیها از این فرقه و در اختیار قرار دادن مقادیر قابل توجهی از امکانات به منظور تحقق اهداف ایشان گردیده است.
بخشی از سخنرانی سید صادق شیرازی در تاریخ 24 بهمنماه 1388 هجری شمسی:
“جوونا گول نخورید مثل پدراتون که بعضیهاشون گول خوردن نشید تاریخ پیغمبر رو خودتون بخونید هر چی میگن نگید راست میگه! نگید درست میگه… کشور اسلامی مردمش انقلاب میکنن برید ببیند اون وقت این حکومتی که به اسم مردم اومده با باتوم میاد میزنه مردم رو! این اسلام نیست! این زیبا نیست! با این اسلام می خوایم دنیا رو دعوت کنیم به اسلام! مگه منافق رو باید کشت؟ پیغمبر خدا یه دونه منافق نکشتن!!…. وقتی در حکومت اسلامی ملت خودش رو به خاطر اینکه یه تظاهرات کرده با باتوم میزنه میکشه به خاک و خون میکشه چه توقع هست توقعی هم ندارم … خزی دنیاست که خود ملت خودشون لعن شون میکنه شب نامه ضدشون می نویسه یه خورده توسعه پیدا کرد انقلاب می کنه اون رو هم میکُشه یا حبس میکنه … فکر میکنید کشور اسلامی اسمش فقط اسلامیه پیغمبر همین بودن این مسئولیت من و شماست در هر مسئولیتی هستیم هر قدر قدرت داریم اینو به دنیا نشون بدیم تاریخ پیغمبر خدا رو نشون بدیم.”
در مجموع فرقه شیرازیها امروزه تحت سرپرستی سید صادق، علاوه بر آنکه وهن شیعه، در منظر عموم انسانهای مسلمان و غیر مسلمان فراهم می سازد؛ مواضع وحدت بخش امام امت در بیداری اسلامی را نیز هدف هجوم خود قرار داده و با تزریق منابع نامعلوم و البته نامحدود مالی، اقدام به فحاشی و توهین به مقدسات اهل سنت نموده و با ترویج برخی شعائری که موجب تفرقه اساسی بین برادران سنی و شیعه می شود، همانند تشویق به برگزاری و نمایش رسانه ای هفته برائت در طول هفته وحدت و ترسیم و ترویج رسانه ای عید غدیر ثانی، بر موضع طرفداری احمقانه از شیعه برآمده و در عین حال با فحاشی نسبت به مقام معظم رهبری، بعد از تکفیری ها، تنها جریان مسلمانی محسوب می شوند که علیه سید حسن نصرالله در لبنان فعالیت می کنند.
و این همه در حالی است که باید دانست که اگر چه روزگانی امام خمینی رحمه الله علیه به تبیین حد و مرزی جدید از دشمنی دشمنان تحت لوای اسلام مبادرت و اسلام آمریکایی را در قاعده ی عُمالی همچون سران برخی از کشورهای عربی ترسیم فرمودند؛ در این زمان نیز امام خامنه ای حفظه الله به تبیین حد و مرزی جدید از دشمنی دشمنان تحت لوای به ظاهر شیعه اقدام فرموده و شیعه ی انگلیسی را ترسیم و می فرمایند:
دشمنان دنیای اسلام دنبال این فکرند، دنبال این نقشهاند. خوب فهمیدند که اگر در دنیای اسلام مذاهب اسلامی گریبان یکدیگر را بگیرند و کشمکش با همدیگر را شروع کنند، رژیم غاصب صهیونیست نفس راحتی خواهد کشید؛ این را خوب فهمیدند، درست فهمیدند؛ لذا از یک طرف گروههای تکفیری را به راه میاندازند که نه فقط شیعه را تکفیر کنند، بلکه بسیاری از فِرق اهل سنّت را هم تکفیر کنند؛ از آن طرف هم یک عدّه مزدور را به راه بیندازند که برای این آتش هیمه فراهم کنند، بنزین روی آتش بریزند؛ که میبینید، می شنوید، یا خبر دارید. وسائل ارتباط جمعی و رسانه در اختیار اینها می گذارند؛ در کجا؟ در آمریکا! در کجا؟ در لندن! آن تشیّعی که از لندن و از آمریکا بخواهد برای دنیا پخش بشود، آن تشیّع به درد شیعه نمی خورد.
بیانات امام خامنه ای در دیدار با کارگزاران حج در تاریخ 20 شهریورماه 1392 هجری شمسی
[divider]
[1]. عصرنیوز
[2]. مؤسس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم.
[3]. باجناق آیتالله شیرازی
[4]. عضو مجمع روحانیون مبارز
[5]. مرحوم حجت الاسلام اسماعیل فردوسی پور، عضو مرکزی دفتر امام(ره) در نجف اشرف که در طول دوران انقلاب و حیات خود دارای مسئولیت های خطیری از جمله: عضویت در هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز خارج از کشور، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس خبرگان رهبری، سه دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، ریاست دیوان عدالت اداری ایران، عضو شورای سیاست گذاری ائمه جمعه سراسر کشور و دادستان دادگاه عالی قضات بود.
[6]. مرحوم آیتالله عباس مهری.