سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کافه فرهنگ

نقد و بررسی فیلم

2018 |  اکشن. جنایی. درام  | 102 دقیقه | درجه نمایشی PG-13

کارگردان : Rawson Marshall Thurber

نویسنده : Rawson Marshall Thurber

بازیگران : Dwayne JohnsonNeve CampbellPablo Schreiber 

خلاصه داستان :  ویل برای اعطای بیمه امنیت به ساختمانی به همراه خانواده اش به بلند ترین برج دنیا می رود. اما آتش سوزی عمدی در ساختمان باعث به تله افتادن خانواده اش می شود و ویل باید آنها را نجات دهد.


www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/12/logo-trans.png

میانگین امتیاز اعضای نقد فارسی

     

 

صادقانه است که بگوییم «آسمان‌خراش»(Skyscraper) هدفی که قرار بوده به آن برسد را به دست آورده است اما عدم جاه‌طلبی فیلم چیزی نیست که به شخصه من علاقه‌ای به آن داشته باشم. این اثر که نسخه‌ای ضعیف‌تر از «جان سخت»(Die Hard)، ترکیب‌شده با یک جهنم برج-محور است ساخته شده تا «دوین جانسون» را به عنوانِ بزرگ‌ترین ستاره‌ی اکشن این روزهای سینمای جهان تبلیغ کند. متاسفانه جذابیت و کاریزمای «دوین جانسون» در میان این حجم از جلوه‌های ویژه‌ و اکشنِ آتش محور گم می‌شود. اگر بخواهیم منصف باشیم باید گفت که برخی صحنه‌ها جذاب هستند اما کلیت فیلم این‌چنین نیست. «آسمان‌خراش» یک اکشن سبک قدیمی است که قرار آدرنالین خونِ شما را بالا ببرد. فیلم گویی که مستقیم از دهه 80 به این سال آمده باشد. نه که فیلم بد یا غیرقابل‌تماشا باشد اما علی‌رغم تمام جزئیاتِ اثر، نتیجه‌ی نهایی چندان دلگرم‌کننده نیست.

اولین خط دفاع فیلمی همچون «آسمان‌خراش» این جمله است که:«من برای اکشن ساخته شده ام» و طرفداران آن نیز خواهند گفت که برای ما اهمیتی ندارد که این اثر داستانی ندارد یا شخصیت‌های آن سطحی و لوده هستند. برای کسانی که به دنبال همچین چیزی باشند، «آسمان‌خراش» فیلم خوبی خواهد بود و به هدفش می‌رسد. فیلم هیچ چیزی در زمینه‌ی اکشن کم ندارد. اما خب چیز دیگری چندان وجود ندارد. بیشتر لحظات فیلم صحنه‌هایی از «راک»(نام مستعار دوین جانسون) است که از پنجره‌ای در لبه‌ی بزرگ‌ترین برج دنیا(در فیلم گفته می‌شود که این برج چیزی حدود 3 برابر برج امپایر استیت است یعنی چیزی در حدود 1200 متر) آویزان و معلق است. در جایی از فیلم او یکی از حرکات مردعنکبوتی را هم انجام می‌دهد. برای اینکه فیلم تکراری نشود تعدادی صحنه‌ی تیراندازی نیز داخل اثر گنجانده شده اند که قابل‌پیش‌بینی‌ترینِ آن‌ها در یک تالار پر از آینه در بالای برج اتفاق می‌افتد.

داستان که فقط ترکیبی از چند ایده‌ی بسیار کوچک است تا به جلوه‌های ویژه فیلم محلی برای نمایش داده شدن بدهد پیش‌فرض خود را بر روی این قرار داده است که متخصص امنیت یعنی «ویل سایر»(دوین جانسون) به همراه خانواده‌ یعنی همسرش «سارا»(نو کمپل) ، دخترش «جورجیا»(با بازی مک کینا رابرتس) و پسرش هنری(با بازی نوآ  کاترل) که مبتلا به آسم است به هونگ کنگ سفر کرده اند تا با بازدید از الزامات امنیتی این برج 1200 متری برای بیمه‌شدن آن تاییدیه بدهد. اگرچه، «ویل» به وسیله‌ی دوستش یعنی «بن»(پابلو شریبر) گول خورده است بنابراین زمانی که آدم‌بدها به این آسمان‌خراش حمله می‌کنند اینگونه به نظر خواهد رسید که «ویل» هم در این حمله مشارکت دارد. زمانی که آتش در طبقه‌ی 96م شروع به پخش شدن می‌کند، «ویل» تمام تلاش خود را می‌کند تا وارد این ساختمان شود چرا که خانواده‌ش هم در این محل گیر افتاده اند، محلی بالاتر از آن جهنم آتشی. همه چیز بسیار خطرناک تر می‌شود چرا که ابزار کنترل آتش نیز غیرفعال شده اند. مسئله‌ای که باعث می‌شود «ویل» کار سخت‌تری داشته باشد این است که او به دلیل یک حادثه در گذشته در حال حاضر تنها یک پای سالم دارد. یک پای مصنوعی پروتزی به او اجازه می‌دهد که قدم بزند و بدود اگرچه زمانی که فیلمنامه به آن نیاز داشته باشد این پای مصنوعی تبدیل به همان مانعی می‌شود که قرار بوده باشد.

بخش بزرگی که «آسمان‌خراش» در آن ضعف دارد، بخش آدم‌بدهای داستان است. آدم‌بدها همان نمونه‌های تیپیکال قاتل‌های هالیوودی هستند که نویسنده/کارگردان اثر یعنی «راسون مارشال توربر»(که سابقاً با «دوین جانسون» در اثر کمدی بسیار بدِ «هوش مرکزی»(Central Intelligence) همکاری کرده بود). نقشه‌ی آن‌ها زیاد منطقی پشت خود ندارد به حدی که به نظر می‌رسد راه‌های بهتری برای هدف خود داشته باشند؛ گرفتن یک هارد درایو از مولتی‌میلیاردری به نام «ژائو لونگ ژی»(چین هان). به هر حال هر چقدر هم که بخواهیم نادیده بگیریم باید دلیلی برای این موقعیت بغرنج وجود داشته باشد. بهانه‌ای که در عنوان «برج سوزان»(The Towering Inferno) استفاده شده بود دیگر در سال 2018 کارایی نخواهد داشت.

المان چینی بودن در این اثر شبیه به فیل در فیلم «اتاق»(The Room) است و آن هم نه تنها به خاطر اینکه فیلم در هونگ کنگ روی می‌دهد. فیلم مطمئنا برای تماشاگران بین‌المللی ساخته شده است تا تماشاگران آمریکایی. «راک» همانقدری که در ایالات متحده محبوب است، در چین نیز محبوبیت دارد و یک داستان ساده و سرراست با کلی جلوه‌های ویژه و کمی هوش و پیچیدگی می‌‌تواند راه بسیار خوبی برای کشاندن بینندگان به سینماها باشد. همانقدری که «آسمان‌خراش» فیلمی شبیه به دهه 80 است، می‌تواند فیلمی درباره‌ی آینده هم باشد.

اگرچه که 11 سپتامبر 17 سال پیش روی داد، بسیار سخت است که «آسمان‌خراش» را مشاهده کنیم و درباره‌ی تصاویر خبری آن زمان فکر کنیم. برای هر کسی که در آن زمان زندگی کرد، تصاویر ماندگار هستند و این فیلم چه از روی قصد بوده باشد و چه نه، آن‌ها را به یاد می‌آورد. هر فرد بالای 30 سالی که این فیلم را ببیند و به خاطر نیاورد چه بر سر برج‌های دوقلوی اقتصاد جهانی آمد کار بزرگی کرده است. من زیادی احساساتی شده ام؟! شاید، اما این واکنش من به هنگام تماشای این فیلم بود و فکر کنم دیگران هم همچین حسی داشتند.

من ابتدا فکر می‌کردم که هدف آن پای مصنوعی این است که وجهه‌ای انسانی به «ویل» بدهد. به هر حال، «راک» اندام بسیار بزرگ و غول‌وار دارد و نمی‌توان او را همچون یک انسان عادی در نظر گرفت حال هر چقدر هم که او بخواهد سعی بکند. اگرچه این قضیه اصلی نیست. در عوض، این پای مصنوعی بسیار شبیه به پیچ‌گوشتیِ معروف «دکتر هو» عمل می‌کند- «راک» کارهایی با این پای مصنوعی می‌کند که پوست و گوشت و استخوانِ یک پای معمولی قادر به انجام آن‌ها نخواهد بود. او می‌تواند از این پای مصنوعی استفاده بکند تا پس از معلق شدن در ارتفاعی چند صد متری دوباره به ساختمان برگردد. او می‌تواند این پای مصنوعی را بین یک درِ در حال بسته شدن قرار دهد و از آن جلوگیری کند. این پای مصنوعی قابلیت جدا شدن و دوباره متصل شدن دارد و به نظر غیرقابل‌نابودشدن هم هست. تمام چیزی که «ویل» نیاز دارد همین پای مصنوعی است. او عاشق پای مصنوعی خود است.

«جان سخت» بسیار از عناصر مشابه «آسمان‌خراش» را داشت؛ ساختمای بسیار بلند، یک نقشه‌ی تبه‌کارانه و حجم فوق‌العاده زیادی از آتش بازی و انفجار و در نهایت یک قهرمان زخمی، اما چیز دیگری که آن اثر داشت دیالوگ‌های زیبا، یکی از بهترین‌ ضدقهرمان‌های تاریخ و فیلمنامه‌ای پیچیده و جذاب. هر چقدر هم که «دوین جانسون» عضلات بزرگی داشته باشد اما او هیچ‌وقت نمی‌تواند از زیر سایه‌ی «بروس ویلیس» خارج شود، همچنان که «آسمان‌خراش» نمی‌تواند از زیر سایه‌ی «جان سخت» خارج شود.

مترجم: امید بصیری