سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کافه فرهنگ

نظر

بیشتر مردم از کمپانی‌های انحصارگرا می‌‌هراسند و یا نفرت دارند، چرا که این شرکت‌ها بر گروه‌‌ها و بازارها تسلط پیدا می‌کنند و رقابت را از بین می‌‌برند. اما کارشناسان فناوری هشدار می‌‌دهد که این فقط قله کوه یخ تهدیدی است که آنها متحمل می‌‌شوند.

تهدید غول‌های فناوری  نسبت به دموکراسی‌‌ها بیشتر از بهای کالاهای آن‌هاست: این تهدید تمرکز قدرت و داده‌‌ها و کنترل فضای عمومی – و توانایی آنها برای استفاده از این قدرت در بسیاری از فعالیت‌‌های اقتصادی، به ویژه در زیرساخت‌ها و فناوری‌های آینده است. شرکت‌‌هایی مثل گوگل، فیس بوک، اوبر، ایربی‌‌ان‌‌بی، آمازون، توییتر، اینستاگرام و اسپاتیفای در زمینه‌های کاری خود به شکل انحصاری یا نیمه انحصاری عمل می‌‌کنند: تکنولوژی آن‌‌ها با نفوذ جهان را درنوردیده است.

شاید آخرین مرحله ظهور کمپانی‌های انحصاری زمانی است که قدرت اقتصادی آن‌‌ها به آن چه که مارکسیست‌‌ها گاهی «برتری فرهنگی» می‌نامند، تغییر شکل می‌‌دهد؛ به این معنی که از طریق کنترل باورها و پیش‌فرض‌های عموم به تسلط کامل دست‌می‌یابند. این ایده که به نظریه آنتونیو گرامشی، فیلسوف و سیاستمدار، و نگاه انتقادی او به کاپیتالیسم مرتبط  است، قابل تأمل است، چرا که شکی نیست یک دیدگاه آرمان‌گرایانه فناوری‌سالار به همه جوامع سرایت کرده است.



هرنوع تکنولوژی ارزش‌های و پیش‌فرض‌های مشخصی درباره کارکرد جهان در خود دارد. ماشین گوتنبرگ چیزی بیش از فقط یک دستگاه چاپ بود، چرا که تبادل رایگان اطلاعات را محبوب و رایج کرد. سیستم تلگراف درک مردم را از زمان و فاصله تغییر داد. و رادیو به شکل گیری مفهوم ملیت و فرهنگ و زبان مشترک کمک کرد. به یاد داشته باشد که رسانه در نفس خود پیام است. و رسانه تکنولوژی دیجیتال، به عنوان یک بخش، امروزه در حال به انحصار درآوردن تمام اقتصاد جهان است.

 

در سال 1995 ریچارد باربروک و اندی کامرون، پژوهشگران چپ‌گرا، به تشریح فلسفه و نظریات تکنولوژی‌های جدید پرداختند و آن را «ایدئولوژی کالیفرنیایی» نامیدند که تصویری از سنت‌شکنی فرهنگی سانفرانسیسکو و شور و شوق بازار کارآفرینی ارائه می‌‌دهد. به باور باربوک و کامرون این ایدئولوژی را به این دلیل جذاب یافتند که راهی برای خروج از مبارزات سیاسی سنتی در مورد توزیع ثروت و یا عدالت به دست می‌داد. باور عمیق به ویژگی‌‌های رهایی بخش تکنولوژی به فناوران اجازه می داد تا بر روی تناقضات سرپوش بگذارند؛ چرا که وعده داده بودند که وقتی دوران تحول و دگرگونی فرا برسد همه می توانند مرفه و موفق باشند. تمام کاری که برای رسیدن به این آرمانشهر باید می‌کردید این بود که به «اختلال» باور کنید، یعنی باور داشته باشید که پیشرفت از طریق مختل ساختن صنایع و نهادهای قدیمی و جایگزینی آن‌‌ها با چیزی جدید و دیجیتال به دست می‌آید.

این راز انقلاب دیجیتال است. دلیل هجوم «استارت‌‌اپ‌ها» یا آغازکنندگان کسب و کاری تازه، به دره سیلیکون فقط وعده یک دنیای بهتر نیست – بلکه به این دلیل است که سرمایه‌گذاران ماجراجو به «سیلیکون ولی» علاقه‌مندند. پول و ایده در این دره رابطه بسیار پیچیده‌ای دارند. کسب کار در این‌جا بر مبنای معامله‌ای است که فاوست، شخصیت یک افسانه‌ آلمانی با شیطان کرد: سرمایه در مقابل ایده‌های تغییردهنده جهان.

اما فناوری حالا فقط ابزاری در ثروتمندان است تا از آن به شکلی مطمئن‌تر برای خرید نفوذ سیاسی، رفتار انحصارطلبانه و اجتناب از مقررات استفاده کنند تا حتی ثروتمندتر شوند و همزمان، همه این‌ها را با روکشی پرزرق و برق از پیشرفت بپوشانند.

شرکتهای بزرگ فناوری در طول این سال‌‌ها ایدئولوژی کالیفرنیا را با دقت رواج داده‌اند. این‌ کمپانی‌های چند میلیارد دلاری با تیم‌های قوی روابط عمومی، خود را ضد انحصار جلوه می‌دهند، هرچند خود براساس مدلی از استخراج داده‌‌ها نظارت کاپیتالیستی شکل یافته‌اند،‌ اما مدعیان لیبرالیسم از طریق تکنولوژی هستند؛ این شرکت‌ها هرچند تحت سیطره سفیدپوستان ثروتمندند،‌ اما عدالت و برابری اجتماعی دم می‌زنند.

گاهی اوقات فکر می‌‌کنم مارک زوکربرگ بودن باید خیلی گیج کننده باشد. در سال 2014 تنها 2 درصد کارکنان فیس بوک سیاه پوست و کمتر از یک سوم آن زنان بودند. همچنین معلوم شد که فیسبوک در هنگام خریداری اپلیکیشن واتس‌اپ اطلاعات نادرستی به کمیسیون اروپا داده و به همین دلیل با مشکل روبرو شد. با این‌وجود، یک سال بعد مارک زوکربرگ گفت: «فلسفه ما این است که ابتدا مراقب مردم باشیم». هرچه عملکرد این شرکت‌‌ها بدتر باشد ثروتمندتر می‌شوند، و هرچه ثروتمندتر شوند، بیشتر بر روی ظاهر خود خرج خواهند کرد و بیشتر در مورد عدالت و اجتماع صحبت می‌‌کنند. این موضوع نمی‌‌تواند تصادفی باشد.

این کمپانی‌های ثروتمند است که ایده‌های مردم‌پسند را خلق و ترویج می‌کند؛ نه تنها با فشار مستقیم بر مردم، بلکه با هدایت پول به سمت افراد و ایده‌‌هایی که دنیا را از چشم آن‌ها می‌بیند. و از طریق تمویل مراکز پژوهشی و دانشگاهی برداشت عمومی را درباره تکنولوژی به روشی ظریف اما قطعی تغییر می‌دهند؛ نفوذ فراگیر گوگل یک نمونه قابل توجه است. اما به همین جا ختم نمی‌‌شود. آیفون و انترنت ایدئولوژی کالیفرنیایی را به سراسر جهان گسترش داده‌اند و همه ما تحت تاثیر این ایده‌ی اغواکننده هستیم که: اختلال یعنی آزادی، فردگرایی مطلق یعنی توانمندسازی، و ابزارک‌های تکنولوژی یعنی پیشرفت.

گاهی اوقات همین هم درست است، هرچند این‌ها قاعده‌های تغییر اجتماعی نیستند. اما باور کردن به آن به این معناست که شرکت-های فناوری راهنمای ما برای آینده‌اند. نمی‌‌توانیم در سال‌‌های آینده مدارس را بدون آیپدها (اپل)، هدست‌‌‌های واقعیت مجازی(اوکولوس متعلق به فیس بوک) و کلاس‌‌های برنامه نویسی (توسط گوگل) تصور کنیم.

پژوهش انجمن ملی پیشگیری از خشونت علیه کودکان NSPCC نشان می‌‌دهد که تقریبا نیمی از کودکان می‌خواهند در آینده در زمینه  فناوری کار کنند. سی‌درصد آن‌‌ها امیدوارند به یکی از آن معدود افراد موفق در یوتیوب تبدیل شوند که در واقع از این طریق برای خود کسب و کاری راه انداخته‌‌اند. هر کشوری می‌‌خواهد دره سیلیکون خود را داشته باشد و هر شهری آرزویش این است که یک مرکز فناوری بشود. با نگاهی به بیانیه های سیاسی در تمام عرصه‌‌های سیاست خواهید دید که در دنیایی از شهرهای هوشمند، حکومت‌‌های کم‌توان و کارگران تغییرپذیر گم شده‌اید.

نگاه ما برای حل مشکلات مشترک جامعه‌امان به کیست؟ دیگر به دولت نیست، بلکه به ابرقهرمانی است که در فناوری نابغه است. تصمیم‌گیری درباره سفر فضایی و تغییرات اقلیمی به عهده ایلون ماسک است. ما برای حل مشکلات سلامتی و برنامه‌ریزی برای دوران پیری به سراغ گوگل می‌‌رویم. فیس بوک می‌‌تواند درباره حق آزادی بیان تصمیم بگیرد و در برابر اخبار جعلی مبارزه کند، و جف بیزوس، مالک آمازون، واشنگتن پست را از ورشکستگی نجات می‌دهد و بودجه کمک هزینه تحصیلی را تامین می‌کند. یکی از نمایندگان مجلس انگلیس پیشنهاد داد که خدمات سلامت ملی با ساختار اوبر کار کند، و یکی دیگر هم ایده‌هایی برای کرایه دادن اتاق به سبک ایر بی‌‌ان‌‌بی برای بیمارانی را مطرح کرد که نیاز به اقامت کوتاه مدت در شهری را داشتند.

پیروزی اصلی انحصار فقط براقتصاد یا سیاست نیست، بلکه روی ایده‌ها و آینده است. وقتی این اتفاق بیفتد ابرشرکت‌های تکنولوژی نیازی به رقابت نخواهند داشت؛ آن‌ها چنان در زندگی و ذهنیت ما جا خوش خواهند کرد قادر نخواهیم بود جهان را بدون آنها تصور کنیم.

ـــــــــــــــ
منبع: Ted Ideas