سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کافه فرهنگ

نظر

 

 

کارگردان : مصطفی کیایی

نویسنده : مصطفی کیایی

بازیگران : بهرام رادان، محسن کیایی، سحر دولتشاهی، رعنا آزادی‌ور، ماهور الوند، مهدی پاکدل، مسعود کرامتی، پوریا رحیمی سام، بابک بهشاد، سعید چنگیزیان، خسرو احمدی، تینو صالحی، محمدحسین امیدی، کارن کیایی، باران صوفی، رضا شریف نژاد، علی گیل وری، شقایق جعفری جوزانی

خلاصه داستان : بهمن و احد، تولیدی ورشکسته‌ای در پلاسکو دارند و از دست طلبکاران و اهالی پلاسکو فراری‌اند، روز حادثه بهترین زمان برای فرار از دست آنهاست.

منتقد: عباس نصراللهی – امتیاز 4 از 10

هشدار! این متن ممکن است بخشی از داستان فیلم را لو دهد.

مانند تمامی دیگر آثار مصطفی کیایی، آخرین اثرش نیز شروعی جذاب دارد که بیننده را ترغیب می‌کند تا با هیجان ادامه فیلم را دنبال کند، او در این سال‌های فعالیتش به خوبی توانسته تا دست روی نقاط و نکاتی حساس بگذارد که مردم با شوق و ذوق و فراوان به سراغ فیلم‌هایش بروند، و همواره طرفداران زیادی را برای خود و فیلمش جذب کند، اما در پس تمامی این موضوعات جذاب، فیلم‌های کیایی پر از اشکالات و حفره‌های فنی و فیلمنامه‌ای هستند که میزان اثرگذاری فیلم‌هایش را تنها مدت کمی بعد از پایان اکران و پایین آمدن شور و هیجان اکران به کمترین حد ممکن می‌رسانند.

«چهار راه استانبول» اولین فیلمی است که ظاهرا درباره اتفاق دردناک ساختمان پلاسکو ساخته شده است و مصطفی کیایی گوی سبقت را از سایرین ربوده و با دست گذاشتن روی این موضوع و اتفاق دردناک و همه گیر، سعی بر ساختن اثری پرطرفدار و هیجان انگیز و البته دردناک داشته است. اما نکته مهم در این فیلم، قرار دادن اتفاق ساختمان پلاسکو در حاشیه اتفاقاتی است که برای شخصیتهای اصلی فیلم رخ می‌دهند، یعنی فرو ریختن پلاسکو تنها زمینه‌ای است برای درگیر شدن شخصیت‌ها با یکدیگر و البته بیان دغدغه‌های همیشگی کیایی درباره جوانان، جامعه و مشکلاتی که مردم و زندگیشان را تحت تاثیر قرار داده است که بزرگترین این مشکلات را باید بی پولی و وضع بد اقتصادی دانست. رقم زدن این اتفاق به هیچ وجه بد نیست و می‌تواند نمایانگر جسارت زیاد یک کارگردان باشد، اینکه به یک اتفاق تلخ که همه مردم را تحت تاثیر قرار داده به شکل یک مستند نگاه نشود و صرفا همان اتفاق بر پرده نقره‌ای سینما نقش نبندد و قصه‌ای محکم وجود داشته باشد تا بیننده را جذب خود کند، بسیار جذاب است، اما نوع استفاده از این اتفاق و کارکرد آن در قصه فیلم بسیار مهم است، زیرا مردم همواره علاقه دارند اتفاقتی که از آن‌ها با خبر هستند را به درستی در زبان تصویر ببینند و از پشت پرده اتفاقات مهم سر در بیاورند، حالا اگر بنا نیست از پشت پرده سخن گفته شود، پس به هیچ وجه نباید کوچکترین گامی به داخل آن اتفاق مهم گذاشته شود، زیرا یک گام کوچک به آن سمت باید گام‌های بعدی و نمایش اطلاعات بیشتری را در پی خود داشته باشد، اتفاقی که به هیچ وجه در «چهارراه استانبول» رخ نمی‌دهد. و همین عاملی است تا فیلم نه در پرداختن به یک اتفاق مهم موفق باشد و نه در نمایش دغدغه‌هایش.

کیایی، حادثه پلاسکو را دستمایه‌ای قرار داده تا بتواند مجددا به سراغ مشکلات جوانان که شامل بی پولی،بیکاری و وضع بد اقتصادی می‌شود، برود و در پی آن بزهکاری، خلاف و ناهنجاری‌های اجتماعی را نمایش دهد. او شخصیت‌های فراوانی را برای رقم زدن اتفاقات فیلم در نظر گرفته که این بار دو شخصیت اصلی قصه در ساختمان پلاسکو کار می‌کنند، همین اتفاق برای پیوند خوردن کل قصه با ساختمان پلاسکو کافی است، اما استفاده کیایی از این حادثه نا درست است، همانطور که گفته شد، او یا نباید ذره‌ای به داخل حوادث رخ داده پا می‌گذاشت و تنها به عنوان جرقه اصلی قصه از آن استفاده می‌کرد و یا حالا که کمی به داخل آن پا گذاشت، آن را نصفه و نیمه رها نمی‌کرد و به عنوان اصلی ترین بخش قصه از آن استفاده می‌کرد، اما کیایی در این بین مانده و حادثه پلاسکو را تنها با نمایش آتش نشان‌ها در میان آوار و تلاش آن‌ها برای نجات مردم نشان داده، اتفاقی که در ظاهر می‌تواند برای چند لحظه بیننده را تحت تاثیر قرار دهد، اما به هیچ وجه عمیق و البته از لحاظ فنی صحیح نیست، زیرا به طور کلی به پیرنگ اصلی درام ضربه می‌زند و قصه را نیز از مسیر اصلی خودش دور می‌کند. بهترین مثالی که می‌توان در مورد استفاده حاشیه‌ای از یک اتفاق مهم در داستان فیلم زد، اثری است به نام Extremely Loud & Incredibly Close ساخته استفن داردلی که در آن حادثه یازده سپتامبر را به خوبی به عنوان جرقه‌ای در داستان قرار می‌دهد تا بتواند پسر نوجوانی را وارد ماجراهایی کند که در آن، او به دنبال حقیقت مرگ پدرش در این اتفاق است و در پی این جستجو به رازهای مختلفی بر می‌خورد، استفاده داردلی از یک حادثه مهم در قصه فیلمش به گونه‌ای است که به هیچ وجه کنجکاوی بیننده را برای دانستن حقیقتی در مورد حادثه بر نمی‌انگیزد، بلکه بیننده تماما حواسش را به قصه اصلی فیلم می‌دهد.

کاری که کیایی در «چهارراه استانبول» کاملا عکسش را انجام می‌دهد و همزمان در صدد این است تا هم حادثه پلاسکو را به عنوان بخش اصلی قصه داشته باشد و هم داستانی که از ابتدا تعریف کرده و شخصیت‌هایش درگیر آن شده‌اند. حفظ انسجام و پرداخت درست این خرده پیرنگ‌ها برای رسیدن به یک پیرنگ اصلی کار سختی است که کیایی موفق به انجام آن نمی‌شود و همانقدر که نمایش حادثه پلاسکو بی ثمر است، رخ دادن اتفاقات بد و پی در پی برای دو شخصیت اصلی نیز بی ثمر خواهند بود و بیننده گیج و گم در میان تمامی این رخدادها، لحظه‌ای به دنبال حادثه پلاسکو است و لحظه‌ای دیگر باید مشکلات دو شخصیت اصلی را پی بگیرد، و قطعا یک سردرگمی خاص را در مواجهه با فیلم حس خواهد کرد.

دغدغه فیلم برای نمایش مشکلات جوانان، دغدغه مهم و جذابی است، اما در بخش‌هایی از فیلم آن قدر به سمت شعارزدگی و شعاردادن می‌رود که بیننده حس می‌کند با یک تیزر تبلیغاتی و یا یک فیلم کوتاه سفارشی طرف است تا یک فیلم سینمایی بلند و دغدغه مند، به عنوان مثال جایی که بهمن و همسرش درباره فرو ریختن پلاسکو و در پی آن اجناس چینی سخن می‌گویند، آن قدر دیالوگ‌ها در سطح گفته می‌شود که کارکردی جز کارکرد شعارگونه نخواهند داشت. قصه فیلم با تمام مشکلاتش به دلیل رقم خوردن پشت سر هم اتفاقات و تمپوی سریعش، جذاب به نظر می‌رسد، اما همین قصه،درست در جایی که همه فکر می‌کنند شخصیت‌های اصلی زیر آوار مانده‌اند ولی آن‌ها صحیح و سالم در فکر فرار هستند، زمین می‌خورد و قصه پیش از پایان فیلم به پایان می‌رسد و این بزرگترین ضربه‌ای است که یک فیلم می‌تواند به خودش وارد کند و تمامی اتفاقات بعد از آن کاملا بی ثمر و فاقد هیجان خواهند بود، حتی پیگیری کم رمق مشکلات مطرح شده قبلی و البته نمایش آوار خراب شده پلاسکو و نگاه‌های نگران و فریادهای از ته دل نیز کمکی به این ضربه وارد شده نمی‌کنند.

جلوه‌های ویژه فیلم قطعا بارزترین نکته مثبت این اثر است که تقریبا تمام بار بصری فیلم را به دوش می‌کشد، بازی بهرام رادان و محسن کیایی تکراری است که دلیل آن هم نوع شخصیت پردازی در فیلمنامه است، سحر دولتشاهی بازی خوبی را ارائه می‌دهد اما شخصیتی منفعل و گاه باور ناپذیر به عنوان یک زن باردار در فیلم برای او تعریف شده است، ماهور الوند نیز کاملا معمولی، مانند سایر شخصیت‌هاست، شخصیت‌های فراوانی که حضوری پر رنگ ندارند و حتی جای حذف شدن نیز برای آن‌ها وجود دارد.

«چهارراه استانبول» فیلمی است که با دست گذاشتن روی یک موضوع مهم و البته تاثیرگذار روی مردم، قصد دارد تا حرف‌هایی از دل جامعه بزند، اما به دلیل مشکلات فراوان فیلمنامه‌ای، نه دل مردم را به دست می‌آورد و نه دل جامعه را عمیقا نگاه می‌کند.

اختصاصی نقدفارسی

منتقد: عباس نصراللهی

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: سایت نقد فارسی” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.