تصویر شماره 5 زیگورات عظیم چغازنبیل را نشان میدهد که نمونه یک زیگورات واقعی است و به مدتها پیش از هخامنشیان تعلق دارد. این اثر و بسیاری از آثار دیگر که از دورانهای کهن در منطقه یافت شده، به هیچ وجه مورد نظر دانشمندان دانشگاههای غربی قرار نگرفته است؛ زیگورات تخت جمشید نیز نمونهای از چنین بنایی بوده است.
تصاویر بالا اثبات این نکته بود که این بنا، یک بنای چنانکه میگویند، هخامنشی نیست. حجاریهای آن نیز به تمدن عظیم بابل که در قرآن نیز به آن اشاره شده، تعلق دارد و اساساً سلسله موسوم به هخامنشی در تاریخ، یادگار مادی فیزیکی و باستان شناسانه ندارد و حضور آن در تاریخ محدود به نوشتههای تورات است. بنای تخت جمشید، یک بنای بابلی است که آرایههای فراوان بابلی آن تردیدی در این باره باقی نگذاشته است. با وجود این، همین بنای بابلی نیز ناقص بوده و هرگز مورد بهرهبرداری قرار نگرفته است و چنانکه دانشمندان یهودی دانشگاههای غربی ادعا میکنند، هرگز در آن جشنهای بزرگ و غیره برگزار نمیشده است.
تصاویر زیر ناقص بودن بنا را اثبات میکند که در آن به نظر کارشناسی نظام مهندسی ایران نیز در کنار تصاویر دیداری استناد شده است.
برای جلوگیری از اطاله کلام به این تصویر که مجموعهای از سربازان را که هر یک تا مرحله متفاوتی با دیگری نقش اندازی شدهاند، بسنده میکنیم.
چنانکه مشاهده کردید این تصاویر دیداری که ذرهای تردید در آنها وجود ندارد، نشان دهنده ناقص بودن بنای موسوم به تخت جمشید است. از طرف دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران از نظام مهندسی استان تهران درخواست میشود نظر کارشناسی خود را درباره ناقص بودن و یا کامل بودن بنا به طور رسمی اعلام کند که تصویر مکاتبات انجام شده که نتیجه آن دیدار مهندسان معماری کشور و گزارش رسمی آنها درباره تخت جمشید است در زیر نشان داده میشود.
تصویر شماره 30، نمونههایی از تمدن آشور (مورخان آن را با بابل دنباله یکدیگر میدانند) را نشان میدهد که قرینههایی آشکار در تخت جمشید دارد. این مهم نشان میدهد که بنای تخت جمشید هویتی بابلی دارد و ارتباطی با داستانهای یهود ساخته مربوط به هخامنشان ندارد.
در تخت جمشید، به جز دروغ نویسی و خلق داستانهای بدون سند، جعلهایی آشکار نیز انجام شده است که تصاویر زیر یکی از آنها را نشان میدهد.
این تصویر را دانشگاه شیکاگو از مدخل و ورودی سمت شمال محوطه صد ستون برداشته است. تصویری که به خوبی آغاز کار جمع آوری آوار داخلی صد ستون را نشان میدهد. در سمت چپ و در کادرقرمز رنگ، اسفنکس نیمه ساختی با سمهای گاو در مدخل ورودی شمال صد ستون وجود دارد. اسفنکسی که بر عرف بین النهرین، مانند ورودیهای اصلی، روبهرویی نیزداشته است. دانشگاهشیکاگو در تفسیرات صد ستون، اشارهای به این اسفنکسنکرده و مجموعه مضحک و سرهم بندی شده زیر را در جای آن قرار دادهاند.
این کوبیسم! عجیب الخلقه به جای گاو مزبور کاشته شده است تا هویت بابلی آن مخفی شود و جاعلان بتوانند برای کوروش و داریوش که هرگز در تخت جمشید نبودهاند، قصههای هزار و یک شب بسازند. چگونه ممکن است در یک بنای نیمه کاره جشنها برپا شده باشد و اسکندر یک بنای سنگی را آتش زده باشد؟
به اصطلاح متخصصین یهودی دانشگاه شیکاگو، برای سنگی معرفی کردن بخش خزانه تخت جمشید، پایه ستونهایی از قسمتهای گوناگون تخت جمشید و همچنین معبد یونانی جنوب آن را به این قسمت منتقل کردند. به دلیل ناکافی بودن این پایه ستونها، اقدام به تراش پایه ستونهایی کرده و آنها را پایه ستونهای 2500 ساله معرفی نمودند که تصاویر فوق تعدادی از این پایه ستونهای صاف و بدون اثر صدمات زمان را نشان میدهد. قضاوت با شما.
آن معبد یونانی، واقع در جنوب تخت جمشید، هم اکنون نابود شده است، زیرا برای داستانهای هخامنشی سازی مانعی جدی بود. یکی از همین مورخین یهودی درباره این معبد یونانی مینویسد: «در پای صفحه تخت جمشید، معبدی بنا شد. معبد یونانی نبود. در آن ایزدان کهن ایران پرستش میشد. با این همه، در کتیبه نذورات معبد که به زبان یونانی نوشتهاند و نه فارسی باستان و یا فارسی میانه، به جای اهورامزدا نوشتهاند، زئوس مجیتوس و به جای میترا نوشتهاند، آپولون و هلیوس و به جای آناهیتا، آرتمیس و آتنه.» (هرتسفلد، ایران در شرق باستان، صفحه 281) لطفاً به پاورقی منتقل شود. همین یک جمله کافی است به ما نشان دهد با چه کسانی که در واژگون کردن حقیقت تردیدی به خود راه نمیدهند، روبه رو هستیم.
هر بینندهای که وابستگی خاصی به تعصب نداشته باشد، این حقیقت مسلم را میپذیرد که یک جعل بزرگ در تخت جمشید انجام شده است. آیا جامعه دانشگاه و سازمان میراث فرهنگی کشور به عنوان متولیان امر، نباید با یک طرح گسترده ملی برای روشن شدن حقیقت دست به کار شوند تا جلوی سوءتعبیرها و سوءاستفادههای آینده بسته شود؟ آیا این بنای نیمه کاره جایی برای جشن نوروز است؟
این تنها نمونهای از جعلهای به اصطلاح دانشمندان غرب در حوزه تاریخ است. آیا این نباید هشداری برای نگاه دقیق به ادعاها و نظریات آنها در سایر حوزههای علوم انسانی باشد؟
منبع: برهان
گزارش از: فضل الله موحد