کارگردان :David Fincher نویسندگان :Eric Roth بازیگران :Brad Pitt, Cate Blanchett, Tilda Swinton خلاصه داستان : بنجامین در اواخر قرن نوزدهم و در سن 80 سالگی به دنیا آمده و با گذشت زمان، در حالی که دیگران پیرتر میشوند، او جوانتر میشود. او در کهنسالی عاشق دختری میشود که در سنین کودکی بهسر میبرد. اما در طی سالها در حالی که دخترک بزرگتر میشود، او در روندی وارونه به سوی خردسالی پیش میرود.
|
به نظر می رسد که فرضیه اصلی فیلم «مورد عجیب بنجامین باتن» (The Curious Case of Benjamin Button) بیشتر برای یک داستان علمی-تخیلی مناسب باشد تا یک درام تفکر برانگیز! در واقع داستان های زیادی بوده اند که بر اساس این ایده که فردی به صورت وارونه زندگی کند و از کهنسالی به کودکی برسد شکل گرفته اند – از رمان گرفته تا انیمیشن سریالی پیشتازان فضا (Star Trek) – اما منبع اصلی برای این فیلم یک داستان کوتاه که در سال 1922 توسط نویسنده مشهور و تحسین شده، «اف. اسکات فیتزجرالد» (F. Scott Fitzgerald) نوشته شده است می باشد. نسخه اصلی داستان «مورد عجیب بنجامین باتن» چیزی بیش از تنها یک الهام بخش برای این فیلم بوده است و ایده داستان و حتی عنوان فیلم از آن گرفته شده است و تنها مسیر داستان است که با مسیری که توسط «فیتزجرالد» طراحی شده است تفاوت دارد. فیلمی که «دیوید فینچر» (David Fincher) ساخته است، اصل و اساس خود را دارد و وابسته نیست؛ گرچه برخی اشکال های کوچک در فیلم وجود دارند اما این فیلم بدون شک بیننده را مجذوب خود می کند و یکی از کنجکاوی برانگیزترین و از لحاظ احساسی بهترین فیلم های فصل تعطیلات سال 2008 است.
نظریه آشوب – این نظریه بیان می کند که یک بی نظمی کوچک در روال طبیعی کارها در یک منطقه، می تواند باعث ایجاد اثراتی بازتاب شونده گردد که در منطقه ای بسیار وسیع تر احساس می شوند – در قلب و روح فیلم «مورد عجیب بنجامین باتن» جای گرفته است. تنها مورد ثابت در زندگی انسان ها، «تغییر» است که خواهناخواه، چه بر اساس سرنوشت و چه بر اساس شانس اتفاق می افتد. در یکی از صحنه های کوتاه و به یاد ماندنی مثالی ساده ارائه می شود که در آن یک سری اتفاقات کوچک و به ظاهر نامرتبط، باعث ایجاد یک تصادف اتومبیل می شوند. اگر حتی یکی از این اتفاقات کوچک وجود نداشت، تصادف اتومبیل نیز اتفاق نمی افتاد. صحنه تصادف اتومبیل را از فیلم حذف کنید و فیلم مسیری دیگر را طی خواهد کرد و پایانی دیگر خواهد داشت. زندگی نیز به همین شکل است. ما نمی دانیم که آیا کارهایی که انجام می دهیم به مانند سنگی که در یک دریاچه پرتاب می شود و در آب فرو می رود، از بین می روند و یا باعث ایجاد موج های کوچکی می شود که در نهایت به یک سونامی ختم می شوند.
فیلم ما را به سفری در قرن بیستم می برد؛ البته داستان فیلم از قرن بیست و یکم شروع می شود. صحنه ابتدایی فیلم از ماه آگوست سال 2005 در شهر نیواورلئانز و در حالی که شهر لوئیزیانا در حال مبارزه با طوفان کاترینا است شروع می شود. زنی هشتاد ساله به نام «دیزی» (Daisy) («کیت بلانشت» (Cate Blanchett)) تحت مراقبت دخترش «کارولین» (Caroline) («جولیا آرموند» (Julia Ormond))، در حال گذراندن لحظات پایانی عمر خود می باشد. برای گذراندن زمان، «کارولین» دفترچه خاطرات مردی به نام «بنجامین باتن» («برد پیت» (Brad Pitt)) که زندگی اش به نوعی به زندگی مادر «کارولین» مربوط بوده است را می خواند و گاهی اوقات خود «دیزی» قسمت هایی از داستان را تعریف می کند.
وقتی که «بنجامین» در سال 1918 متولد می شود کاملاً به یک پیرمرد شبیه است و گرچه بدن او بزرگ تر از بدن یک نوزاد نیست، اما تمام مشکلات جسمی افراد سالمند در او مشاهده می شود.
مادر «بنجامین» پس از به دنیا آوردن او از دنیا می رود و پدرش «توماس باتن» (Thomas Button) («جیسون فلمینگ» (Jason Flemyng)) نیز تحمل ظاهر زشت و هیولاگونه «بنجامین» را ندارد و او را در جایی از شهر رها می کند. زنی به نام «کویینی» («تاراجی پی. هنسون» (Taraji P. Henson)) «بنجامین» را می یابد و بزرگ می کند. زمانی که او به سن پنج یا شش سالگی می رسد، آنقدر رشد کرده است که به یک پیرمرد خمیده هشتاد ساله شبیه باشد و با گذشت هر سال، جوان تر نیز می شود. او در سن سیزده سالگی برای اولین بار «دیزی» را ملاقات می کند و در نزد او اعتراف می کند که از آنچه که به نظر می رسد جوان تر است. «دیزی» تبدیل به عشق زندگی او می شود اما چند دهه طول می کشد تا آن ها یک دیگر را پیدا کنند.
اگر شباهتی بین این فیلم و فیلم «فارست گامپ» (Forrest Gump) وجود دارد، به این دلیل است که فیلمنامه نویس، «اریک راث» (Eric Roth) مسئولیت نوشتن فیلمنامه برای هر دو فیلم را بر عهده داشته است. به مانند «فارست»، «بنجامین» نیز از جامعه رانده شده است و تاریخ به مانند تعدادی عکس زیبا از کنار او می گذرد. اما در اینجاست که نیمه تاریک کارگردان، «دیوید فینچر» نمایان می شود. «بنجامین» زندگی زیبا و جالب «فارست» را ندارد. برای او زندگی به مانند یک جعبه شکلات نیست و دختری به نام «جنی» وجود ندارد که در انتهای رنگین کمان در انتظار او باشد. شاید پایان «مورد عجیب بنجامین باتن» کمی عجولانه به نظر برسد، اما شاعرانه و غم انگیز نیز هست. ممکن است خیلی ها این فیلم را نسخه ای رشد یافته از فیلم «فارست گامپ» بدانند اما برای من این فیلم به مانند داستانی است که توسط «چارلی کافمن» (Charlie Kaufman) نوشته شده است؛ او از بازی با زمان و عرف های جامعه لذت می برد؛ دقیقاً شبیه به کاری که «فینچر» و «راث» در این فیلم کرده اند.
این فیلم به گونه ای ساخته شده است که از سه بخش اصلی تشکیل شود. بخش اول دوران کودکی «بنجامین» را به تصویر می کشد. دورانی که ظاهر و وضعیت جسمی ضعیف او به توان ذهنی رو به افزایشش طعنه می زند. علی رغم ناتوانی هایی که دارد، به طور شگفت انگیزی خود را با مشکلات وفق می دهد؛ البته مادر دلسوز او نیز در این راه کمکش می کند. بخش دوم «مورد عجیب بنجامین باتن» قبل، بعد و همچنین دوران جنگ جهانی دوم را به تصویر می کشد. در اینجاست که شخصیت اصلی داستان، در طول جنگ و در حین خدمت بر روی یک کشتی یدککش در روسیه درگیر رابطه ای عاشقانه با یک زن انگلیسی میانسال به نام «الیزابت» («تیلدا سوئینتن» (Tilda Swinton)) می شود. سپس با ظاهر و وضعیت جسمی بهتری به خانه باز می گردد. در آخر و در قسمت سوم این پازل، شاهد حرکت «بنجامین» از میانسالی به دوران طلایی هستیم. در این دوران او چیزهایی در مورد فداکاری، معنای واقعی زندگی و شادی یاد می گیرد.
در بیشتر قسمت های فیلم، بازیگران وظیفه خود را به بهترین شکل انجام داده اند. بازیگران غیر اصلی فیلم نیز مانند «تیلدا سوئینتن»، «جارد هریس» (Jared Harris) (که نقش کاپیتان کشتی یدک کشی که «بنجامین» بر روی آن کار می کند را ایفا می کند) و «جولیا آرموند» که بهترین را در کوتاه ترین زمان ارائه می دهد، وظیفه خود را به خوبی انجام داده اند. «کیت بلانشت» طراوت و زندگی را به «دیزی» می بخشد، هرچند موفقیت «برد پیت» تا این حد نبوده است؛ تصویر او جدی و قدرتمند است اما ویژگی هایی که برای تبدیل این نقش به یک اسطوره لازم است را ندارد. زمانی که «بنجامین» پیر به نظر می رسد، «پیت» نیز او را به مانند یک فرد پیر و فرتوت نشان می دهد، نه یک مرد جوان که در یک بدن پیر گیر کرده است. و همچنین زمانی که «بنجامین» به یک مرد جوان تبدیل شده است، «پیت» او را به مانند یک جوان پر اشتیاق و پویا نشان می دهد، نه یک انسان که بدنی جوان اما روحی پیر دارد. برخی نکات ظریف در نظر گرفته نشده اند که ممکن است تنها دلیل سخت شدن پذیرفتن اساس این داستان برای بعضی ها همین مسئله باشد.
در هر حال تنها دو حالت وجود دارد، یا شما موقعیت «بنجامین» در این فیلم را باور می کنید و یا قادر به پذیرفتن این حالت نیستید. فیلمنامه تا حدی سعی می کند زمینه مناسب را برای باورپذیر شدن گذر معکوس عمر به وجود بیاورد اما چندان موفق نبوده و این تلاش به طور کامل قانع کننده نیست. در نتیجه، «مورد عجیب بنجامین باتن» باید به عنوان یک افسانه با شرایط خودش سنجیده شود؛ در غیر این صورت کاملاً شکست می خورد. یکی از مواردی که به فیلم کمک می کند، توجه بی نظیر آن به جزئیات تاریخی است. در طول دهه 1920، شرایط دوران پس از جنگ جهانی اول به خوبی احساس می شود. دوران رکود بزرگ1، جنگ جهانی دوم و جنگ سرد به خوبی بازسازی شده اند و تأثیرگذار هستند. همچنین برای بهبود تجربه بصری از جلوه های ویژه استفاده شده است؛ خوشبختانه تلاشی برای احساساتی کردن بیننده با استفاده از جلوه های ویژه که به تجربه بصری آسیب می زند دیده نمی شود. تماشای «مورد عجیب بنجامین باتن» دقیقاً به اندازه تماشای فیلم های بلاک باستر2 تابستانی لذت بخش و تأثیرگذار است، اما این فیلم در کنار تصاویر زیبا و فضای دل انگیز و قدرتمند، داستانی برای گفتن دارد.
گرچه فیلم از مجموعه ای از صحنه های کوتاه تشکیل شده است، اما تنها پس از تماشای تمام این صحنه های کوچک و رسیدن به پایان فیلم می توان احساس کامل را از فیلم دریافت کرد. «فینچر» و «راث» حتی در صحنه های سال 2005 به همراه «کارولین» در کنار بستر مادرش نیز مسائلی از قبیل نظریه آشوب، سرنوشت و بعضی اوقات ضربه های روحی نابخشودنی که به دلیل تغییرات به وجود می آیند را به تصویر می کشند. در پایان، گذر معکوس عمر «بنجامین» تنها فیلتری است که به ما اجازه می دهد معنای متفاوتی از فرایند زندگی را درک کنیم و یا شاید با نگاه کردن به آن طرف شیشه بتوانیم درک بهتری از طبیعت و ماهیت انسان داشته باشیم. آیا این هدف برای یک فیلم مین استریم3 خیلی زیاد است؟! شاید باشد؛ من هم مطمئن نیستم که «مورد عجیب بنجامین باتن» ما را به مسیری که مدنظر دارد رسانده باشد. اما قطعاً قدرت فیلم و احساساتی که در آن جریان دارند را نمی توان انکار کرد و زمانی که فیلم به پایان می رسد بیننده می تواند بگوید که این فیلم معنایی داشته است. بیشتر بینندگان سرگرم می شوند و شاید تغییری در آن ها ایجاد شود؛ بعضی ها احساس می کنند که عقل و خردشان بیدار شده است. شاید منبع اصلی «مورد عجیب بنجامین باتن»، داستان «اف. اسکات فیتزجرالد» باشد، اما این داستان مسیری طولانی را از 86 سال پیش و از جایی که در آن شروع شده، طی کرده است.
[1] Great Depression
[2] فیلم های بسیار پر خرج و عظیم که معمولاً طولانی تر از زمان فیلم های عادی هستند و پر آب و رنگ ساخته می شوند؛ بلاک باستر هم معنای پرخرج را با خود دارد و هم معنای پر فروش را.
[3] فیلم های مین استریم (Mainstream) فیلم هایی هستند که معمولا مورد علاقه و توجه مردم واقع می شوند، برای آن ها تبلیغات بسیاری می شود، برای ساخت آن ها هزینه زیادی می شود و در همه سینماها پخش میشوند.